قهرمان های تکامل ملحدند

یک بررسی ساده نشان می دهد که مشهورترین ایجاد کنندگان و طرفداران تکامل ملحد و منکر خدا بوده اند.

1- چارلز داروین(Charles Robert Darwin): از نظر تکامل گرایان، داروین اولین کسی بود که توضیح قابل قبولی از تکامل به روش علمی ارائه داد. در حقیقت این دانشمند انگلیسی بسیار مشهور را باید بنیان گذار تکامل دانست. وی در ابتدا یک فرد معتقد به خدا بود ولی بعدا با ارائه تکامل به یک منکر خدا تبدیل شد. بعضی معتقدند وی در اواخر عمر و هنگام مرگ از دیدگاه ملحدانه خود توبه کرد اما مدرکی در این زمینه وجود ندارد.

2- توماس هنری هاکسلی ( Thomas Henry Huxley): آناتومیست هم عصر داروین بود و به شدت از تکامل دفاع می کرد. وی یک ندانم گرا بود( ندانم گرا:کسانی که در مورد وجود خدا موضع نمیدانم دارند).

 

 

3- الکساندر اوپارین(Alexander Ivanovich Oparin): پاستور در سال 1864 پس از یک سلسله تجربیات دانشمندان مختلف،  موضوع تولید خود بخودی یا خلق الساعه یا spontaneous generation را باطل کرد. در دهه دوم قرن بیستم اوپارین دانشمند شوروی سابق اعلام کرد تحت شرایط اولیه زمین ممکن است پیدایش خودبخودی رخ داده باشد. وی یک ملحد بود.

 

 

4- جان هالدین(J.B.S. Haldane):زیست شناس انگلیسی است. هالدین تقریبا همزمان با اوپارین الگوی سوپ بنیادین را ارائه کرد. وی یک مارکسیست، کمونیست و ملحد متعصب بود.

 

 

5- جولین هاکسلی( Julian  Huxley):  زیست شناس تکامل گرا مشهور انگلیسی بوده است. او فرزند توماس هاکسلی زیست شناس تکامل گرای مشهور هم عصر داروین بوده است. جولین هاکسلی یک فرد منکر خدا بود. وی در افتتاحیه مراسم بزرگداشت صدمین سال انتشار کتاب داروین می گوید:

((داروین نشان داد که به وجود طراح مافوق طبیعت نیاز نیست زیرا انتخاب طبیعی می تواند عامل پیدایش هر شکلی از حیات باشد. هیچ جایی برای عامل مافوق طبیعی در مدل تکاملی حیات وجود ندارد.ما می توانیم تماما ایده وجود یک هوشمند مسئول برای فرایند تکامل را طرد کنیم.))

 

6-ارنست مایر(Ernst Mayr):این دانشمند آلمانی الاصل بود ولی بعدا به امریکا رفت و  100 سال عمر کرد.وی دارای تالیفات زیادی است و رشته اصلی وی پرنده شناسی بود. در تمام کتاب های درسی تعریف او از گونه ارائه می شود.

او در عمر طولانی خود به شدت از نظریه تکامل دفاع کرد. بی تردید مایر یک بی خدا بوده است. او در مصاحبه ای با یکی از خبرنگاران که از او می پرسید شما خدا ملحد هستید یا آگنوستیک( کسانی که به خدا ایمان ندارند ولی می گویند شواهد قطعی دال بر وجود خدا نیافته اند) جواب می دهد بنده با افتخار اعلام می کنم که یک ملحد هستم.

 

7-تئودور دابزانسکی(Theodosius Dobzhansky): از شوروی به آمریکا رفت و تحقیقات وسیع در مورد تکامل و ژنتیک تکامل داشت. به گفته ارنست مایر دابزانسکی یک خدای شخصی را قبول داشت. وی معتقد بود خداوند فقط از طریق تکامل موجودات زنده را آفریده است.

 

8- جرج گیلرد سیمپسون(George Gaylord Simpson): از زیست شناسان تکامل گرایی مشهور بود. جزء ندانم گرا هابود( ندانم گرا:کسانی که در مورد وجود خدا موضع نمیدانم دارند).

 

9- استفان جی گولد(Stephen Jay Gould): دانشمند دیرینه شناس بود و با وجود اینکه به تکامل تدریجی داروینی به دلیل نبود شواهد فسیلی اعتقاد نداشت اما ضد خلقت گرایی بود و با ارائه نظریه تعادل نقطه ای سعی داشت نظریه تکاملی را زنده نگه دارد. وی همچنین کمپینی علیه آفرینش‌گرایی راه‌اندازی کرد و اظهار کرد علم و دین باید دو حوزه مجزا در نظر گرفته شوند.وی جزء ندانم گرا هابود( ندانم گرا:کسانی که در مورد وجود خدا موضع نمیدانم دارند).

 

10- ریچارد داوکینز(Clinton Richard Dawkins):مشهورترین تکامل گرای فعلی است و نویسنده کتاب های پر فروش بسیاری می باشد. وی به صراحت اعلام کرده ملحد است و حتی کتابی ضد خداباوری نوشته است. وی به صراحت اعتقاد به خدا وتکامل به صورت همزمان را نادرست و عجیب می داند.

داوکینز در یک مصاحبه ای که با سازنده مستند اخراج شدگان می گوید:((تکامل یک حقیقت است، یک حقیقت که مثل هر حقیقت دیگری در علم با قطعیت اثبات شده است)). جالب است بدانیم بر عکس نظر این آقای به اصطلاح دانشمند، ماهیت علوم تجربی لایقینی است. به بیان دیگری علوم تجربی چیزی است که دانشمندان فکر می کنند، احتمالا درست است. پس این آقا اصلا ماهیت علوم تجربی را نمی شناسد.

در مصاحبه با CNN داوکینز با صراحت می گوید:((با احترام به مسیحی ها و یهودی ها من یک ملحد هستم)).

وی در  مصاحبه با سازنده مستند اخراج شدگان در کمال بی ادبی مخالفان تکامل را احمق، نادان و بی سواد می نامد. این در حالی است که بسیاری از منتقدان تکامل دانشمندان کاملا  با سواد و مطلعی هستند. وی با استدلال های نامربوط وجود خدا را منکر می شود و به این کار افتخار می کند.

در جایی دیگر از همین مصاحبه علت کفر خود را آشنایی با تکامل معرفی می کند. در جایی دیگر از همین مستند وقتی از او پرسیده می شود اگر پس از مرگ با خدا روبرو شوی به خدا چه می گویی؟ در جواب می گوید :((می گویم:آقا چرا اینقدر زحمت کشیدی که خودت را پنهان کنی؟!)).

این فرد که خود را زیست شناس معرفی می کند چگونه خدا را در این هم شگفتی و پیچیدگی های بی انتها نمی بیند؟ ایا این افرادی مشتی انسان های کور باطن نیستند؟

 

 واقعیت اینست که این افراد فکر می کنند تکامل مکانیسمی است که به وسیله آن طبیعت بدون نیاز به هیچ گونه هدایتی به صورت خودکار موجودات زنده را به وجود می آورد و نیازی به یک آفریننده برای موجودات زنده وجود ندارد. همه زیست شناسان منصف و اندیشمند می دانند که تکامل گراها برای داشتن چنین ادعای بزرگی مدارک واقعی علمی ندارند و این نتیجه گیری ها چیزی بیشتر از توهم نیست.

اکنون به لیست بالا نگاه کنید این بزرگان تکامل گرا یا ملحدند یا ندانم گرا هستند و در بهترین حالات خدا را مسئله شخصی نه یک واقعیت مسلم می دانند. حالا سئوالی اساسی که پیش می آید اینست که این افراد بر اساس علم و دانایی شان به نظریه تکامل رسیدند یا برعکس جهان بینی آن ها باعث شده اکه با سوء استفاده از علم جهان بینی خودشان را ترویج کنند؟  آیا می توان به چنین افرادی اعتماد کرد و گفته های آن ها را صرفا علمی دانست؟ آیا درست است ما در آموزش و پرورش به خاطر جهان بینی مادی این افراد، تکامل را یک بخشی از علم زیست شناسی تصور کنیم و با آموزش یک طرفه آن زمینه توجیه الحاد را در ذهن دانش آموزان مهیا کنیم؟....

نظر شما چیست؟ خوشحال می شوم نظر شما را بدانم. لطفا در قسمت نظر بدهید پایین نظر خود را وارد کنید.

منابع:

1- ویکی پدیا

2- آفرینش حیات دکتر ابوالفضل درویزه

3- مستند اخراج شدگان

آیا مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

داروین در کتاب اصل انواع برای اثبات فرضیه خود از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده کرده است و همین روند هم در کتاب های دیگر از جمله کتاب درسی سال چهارم استفاده شده است. سئوال اینست که آیا مثال های انتخاب مصنوعی،انتخاب جهت دار در طبیعت را اثبات می کند؟

در کتاب درسی زیست شناسی سال چهارم دبیرستان انتخاب جهت دار بیان شده است و تکامل اسب به عنوان نمونه ای از این نوع تکامل بیان شده است.(صفحه 104) اما برای اثبات این نوع انتخاب جهت دار از مثال های انتخاب مصنوعی استفاده شده است. (صفحه 105) مثلا گاو های که شیر بیشتر می دهند و یا مرغ های که تخم بیشتر می گذارند و ...در صفحه 105 نموداری ارائه شده که از افزایش درصد روغن ذرت در انتخاب مصنوعی ناشی از انتخاب ذرت های با روغن بیشتر طی پنجاه نسل را نشان می دهد.

در صفحه 74 همین کتاب نیز انتخاب مصنوعی در گونه گلم به عنوان دلیلی بر انتخاب طبیعی جهت دار آورده شده است.

در بیشتر بدانید صفحه 105 همین کتاب آورده شده است:((انتخاب مصنوعی تدبیری است که انسان می اندیشد تا با استفاده از قوانین طبیعت به محصولات بهتری دست یابد. انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)).

اما در اینجا چند ابهام وجود دارد:

1- نمونه های که از انتخاب مصنوعی مطرح شده است همگی به تغییرات درون گونه ای(میکرواولوشن) مربوط است و هیچ کدام به ایجاد گونه جدید(ماکرواولوشن) منجر نشده است.پس این مثال های انتخاب مصنوعی دلیلی بر تحول درون گونه ای در چارچوب خزانه ژنی همان گونه است و دلیلی بر تحول یک گونه به گونه دیگر نیست پس نمی تواند انتخاب جهت داری که منجر به ایجاد گونه جدید شود را اثبات کند.

2- در انتخاب مصنوعی یک موجود هوشمند دست به انتخاب می زند و باعث تحول درون گونه ای می شود. سئوال اینجاست در نظریه تحول گونه ها که به تکامل مشهور است این نیروی هوشمند کجاست؟بررسی نظریه تکامل نشان می دهد این نظریه بر مکانیسم های طبیعی بدون هیچ شعوری و بدون هیچ نیروی هوشمندی تکیه دارد و بسیاری از تکامل گرایان معتقدند نظریه تکاملی می تواند نشان دهد که پیدایش موجودات زنده صرفا بوسیله همین قوانین موجود در طبیعت امکان پذیر است. خلاصه اینکه از انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات اننتخاب طبیعی غیر هوشمند استفاده شده است.

3- این ادعای کتاب که:((انتخاب مصنوعی نوعی تقلید و الگوگیری از نظام آفرینش است. این نظام طوری طراحی شده که دائما به سوی بهتر شدن هدایت می شود. تدبیرهای نظام آفرینش بسیار پیچیده تر، دقیق تر و هدفمندتر از تدبیر انسان در انتخاب مصنوعی است)). این پیچیدگی مورد نظر نظام آفرینش چگونه توجیه می شود؟به واسطه همین توجیه های ساده نظریه تکاملی یا به وسیله وجود یک نیروی بی نهایت هوشمند غیر قابل بررسی مستقیم در علوم تجربی؟

درنهایت اینجا تناقضی وجود دارد که در صورتی که انتخاب طبیعی را غیر هوشمند و مکانیکی در نظر بگیرم، استفاده از انتخاب مصنوعی هوشمند برای اثبات انتخاب طبیعی غیر هوشمند درست نیست. تنها در صورتی که انتخاب طبیعی را هم هوشمند در نظر بگیرم و به وجود یک نیروی با شعور برای هدایت آن معترف باشیم می توانیم انتخاب مصنوعی را دلیلی بر انتخاب جهت دار در طبیعت بدانیم.